Monday, December 20, 2010
اون کاربرهایی که هنوز تو بالاترین موندند یا خائن اند یا از عوامل رژیم
دلیل نداره وقتی یه سایت این جور بی رحمانه و غیر منطقی کاربراشو حذف کرد ،دیگه توش مطلب اجتماعی ،سرگرمی و ورزشی داده بشه
Wednesday, November 17, 2010
آقای بالاترین قربونت برم:
به نام اسلام آزادی رو شهید نکن ،و اگه آزادی نباشه ،اون زمان اگر ایران است اگر ایمان است و اگر عشق و عرفان است، همه و همه دست خوش تاراج و طوفان است
Friday, September 24, 2010
بسیجی نگهبان جهنم
یه دفعه ،یه بیسیجیه نه آنقدر خوب بوده که بره بهشت نه اونقدر بد بوده که بره جهنم .دستور میاد که یه مدت وظیفش این باشه که تو یه دیگ داغ خانوم بد ها رو هم بزنی تا باری تعالی بهش عفو بده بره بهشت.بسیجیه هم چند روز اول مثل آدم هم میزده ولی بعد از چند روز شروع میکنه این خانومها رو از تو دیگ با ملاقش میاره بالا و میگه عجب رک و رونی ،عجب بدنی تا این که یه زن سیاه از تو دیگ میاد بیرون میگه :وای ته گرفت حالا خدا دهنم رو سرویس میکنه
Monday, September 20, 2010
از کرامات سید خندان
آورده اند که روزی سید ما که بسیار در وصف او گفته اند از خلق خوب که پسندیده میخندد و زیبنده سخن میگوید و در ۸ سال بسیار فرصتها را بر باد داد و ملک را از بی محاسنی به عاریت گرفت و آسوده به عنتر داد.گویند آمد که آنان که در بندند را براهند ولی هیچ نکرد و قرار بود که زنان کمتر آزرده شوند ولی گره از کارشان نگشود.
سید ما که خدا بر عمر او بیفزاید دو همراه داشت یکی شیخی شجاع بود و دیگری سیدی مهربان.روزی راهزنان خانه بر سر شیخ خراب کردند و شیخ ایستاد و سید ما تنها گفت که این افراد دین محمد را درنایفته مگر نه از نزدیکانند ما را با آنان دشمنی نیست و میشود همه با هم زیر پرچم الله و جمهوری جهل و خون گرد آماده و سخت نگرفته و با هم مودت کنیم
Wednesday, September 15, 2010
تا حالا به این فکر نکرده بودم که اگه احمدی نژاد ۲۰ میلیون رای ما رو دزدید ،خاتمی دو بار این کار رو کرد
در ضمن احمدی نژد تنها رای ما رو دزدید ،خاتمی آرزوها و آمال ما رو هم تباه کرد .به ژست و صحبتها کاری ندارم ولی در زمان هر دوی اینها دارها و زندانها پا بر جأ بود و با وجود این که خاتمی کمتر دروغ گفت و اوضاع (اقتصادی،فضای عمومی) کمی،فقط کمی بهتر بود و همان طور که محصول ۳۷ سال رژیم شاه ،سیاهی خمینی و رژیم جهل اسلامی بود ،۸ سال دولت خاتمی هم این که میبینید رو به بار آورد
Sunday, September 12, 2010
حالم از خودم و ملتم به هم میخوره
واقعا تا کی باید بشینیم که پستترین بخش جامعه بیاد و هر چه داریم و نداریم رو به سخره بگیره،کوروش که به نوعی یکی از اثر گذارترین افراد بشر در تشکیل یک تمدن و بنیان گذر اولین دولت واقعی تاریخ و در زمان خود انسانیترین و دمکراتترین نوع حکومت را بنیان گذاشت به این گونه باید با چفیه عربی مسخره شودو تمام والایی و بزرگیش توسط یک دلقک به فنا بره.تاریخ که میخوندم از مردم زمان شاه سلطان حسین بدم میآمد،چون بی تفاوت و بره وار هر آنچه به سرشون میآمد رو میپذیرفتند،مثل این که نقش ما هم در تاریخ اندک اندک به همان سرنوشت دچار میشه ،شرمسریم کورش کبیر که ارثیه تو را ارزان به باد دادیم و دیگر فرزندانت یا دربندند یا کنون به خاک رفته اند
در عجبم از این جماعت مسلمان
این مسلمونها به خصوص شیعیان عجب جماعت خود خواه و غیر منطقی هستند.از یه طرف یه لینک از احادیث شون که لینک میکنید زیرش میبینید نوشته ۳۷ نفر بر این عقیده اند که این لینک توهین آمیز است ،این جماعت رو نمیتونید حدیث شون رو بگید دیگه چه برسه به نقد ،بعد میای توضیح المسائل رو مینید میگه حکم کافر(اغلب ما ) برابر است با سگ و خوک حالا خدائی این اعتقاد نداشتن به یه عقیده باید تا این حد تبعات داشته باشه.واقعا این اسلام ،عادل و منصف هست
Friday, September 10, 2010
از سبزیها به خصوص اصلاح طلبها دلگیرم
انسان آزاد تحت هر شرایطی باید برای آزادی هر مبارز و فعال مدنی تلاش کنه ،چه این فرد تهران و در زندان ولی فقیه باشد و چه در هر گوشهً دنیا .یکی از کسانی که حقیقتاً رژیم در طی این سالهای اخیر ظلم بی حد و حصری بهش روا کرده ،حشمت الله طبرزدی است،که به حق قهرمان آزادی است در طی این چند سال ولی گلایه من از قسمتی از جنبش سبز به خصوص اصلاح طلبها این که آن چنان هنوز در حدود و مرز قانون اساسی این رژیم اند که از این زندانی و بقیه ی از این قبیل زندانیها دفاع آنچنانی نمیکنند و اسمی از اینها نمیورند .مثلا همین چند روز پیش آقای کدیور در یه سخرنی از تمامی زندانیهای اصلاح طلب اسم برد ولی اسمی از آقای طبرزدی نیاورد و این حرکت عمومیت داره در تمیمی واکنشهای این اصلاح طلبها .
Sunday, September 5, 2010
صدای من رو مستقیم از حد فاصل این دنیا و درک میشنید
گزارش مستقیم: عزرائیل ۱:جنتی ۲ تا دقیقه ی ۷۳ .به گفته ی کارشناسان این آخرین فرصت برای عزرائیل است
احمد جنتی (پتروسور بالدار)در کما
نهادهای حفاظت از محیط زیست هشدار دادند که این موجود آخرین بازمانده از دوره سوم کراتسه است و مسخره کردن و آرزوی مرگ مردم ایران باعث این پیش آمد شد و از همه محققین و دانشمندان اهل فن خواسته شد فردا در ساعت ۱۱ در بهشت زهرا حضور به هم برسانند برای آخرین آزمایشها و تحقیقات. فسیلش شاد
Friday, August 27, 2010
آواره گرد بر فراز مه
نقاشی های کاسپاردیوید فریدریش مرا به تفکر و ترس فرومی برد.ترسی عجیب در عین حال تفکر.او از مکتب درسدن المان بود و از غولهای نقاشی رمانتیسیسم.نقاشی های او سمبولیک هم هست.دریا سمبل مرگ است.ماه سمبل مسیحیت و سنگهای اطراف دریا عقیده و ایمان.در مواجهه با دنیای مرگ دریاها سنگ ایمان پایدار است و نشانه ی بی مرگی.طبیعت و خدا در نقاشی او یکسان است.طبع مالیخولیایی داشت.با مرگ از کودکی اشنا بود.مرگ مادر و خواهرش با بیماری و مرگ برادرش در دریاچه ی یخ.
تخیل
تخیل، به عنوان عالیترین شکل توانایی ذهن، در این دوره جایگاهی بسیار والا یافت. این امر در تضاد واضحی با مباحثات سنتی و نظریاتی بود که در آنها منطق، از جایگاهی والا برخوردار بود. پیروان سبک رومانتیک تمایل داشتند که تخیل را به عنوان قدرت مطلق شکل دهی و خلاقیت و نزدیکترین توانایی انسان به نیروهای طبیعت و حتی خداوند، معنا و ارایه کنند. این قدرتی پر جنب و جوش و پویا و با کاربردهای متعدد بود، نه بی اراده و منفعل.
تخیل نیروی ذهنی اولیه و اصلی برای خلق هر اثر هنری است و در مقیاس وسیعتر، این نیروی ذهنی به انسانها کمک میکند تا واقعیت را شکل داده و تعریف کنند. به گفته وردورث، ما نه تنها جهان اطراف خود را درک میکنیم، بلکه در بعضی مواقع، آنرا خلق میکنیم. با بهم پیوستن منطق و احساس، که کولریج آنرا با اصطلاح پارادوکسی "درک شهودی، عقلانی" تعریف میکند، تخیل به عنوان نیرویی ستوده شده است که میتواند انسانها را قادر به تطبیق و آشتی دادن تفاوتها و تضادها کرده و به عنوان عامل ترکیب کننده، شناخته شود. تلفیق و در کنار هم قرار دادن متضادها، ایده اصلی و مرکزی رومانتیسم است.در آخر باید گفت که تخیل، به شکلی گریزناپذیر با دو مفهوم مهم دیگر وابسته است. زیرا تخیل نیروی اصلی و توانایی است که ما را قادر میسازد طبیعت را به عنوان سیستمی متشکل از نشانه ها، "بخوانیم" و درک کنیم.
طبیعت
از نظر پیروان رومانتیسم، طبیعت به معنای بسیاری چیزهاست. همانطور که در بالا اشاره شد، در آثار هنری، طبیعت، با ساختاری نشأت گرفته از تخیل الهی و با بیانی شاعرانه و پر رمز و راز، در نقش خودش ظاهر میشود. برای مثال، در سراسر شعر "ترانه خودم" (Song of Myself)، ویتمن (Whitman) (شاعر آمریکایی قرن نوزدهم) به ارایه و توصیف بخشهای پیش پا افتاده طبیعت پرداخته است. مورچه ها، سنگریزه ها و گیاهان جنگلی، همه به عنوان نشانه هایی الهی عنوان شده اند، همچنین او چمنها را به نوعی خط هیروگلیف طبیعی تشبیه کرده است.
در حالی که دیدگاههای خاص نسبت به طبیعت، به عنوان منبع موضوعی و تصویری به کار برده میشد، طبیعت به عنوان پناهگاهی در مقابل ساختارهای مصنوعی جهان متمدن –از جمله زبانهای مصنوعی- شناخته میشد. دیدگاه غالب، طبیعت را به عنوان یک کلیت یکپارچه زیستی و بنیانی قبول دارد. طبیعت، چیزی بنیادی و زیستی عنوان شده است و با دیدگاه علمی یا عقلانی و به عنوان سیستمی با قوانین "مکانیکی" در نظر گرفته نمیشود. در عین حال، رومانتیک ها در آن واحد هم توجه بیشتری به توصیف دقیق پدیده های طبیعی نشان میدهند و هم به تسخیر لحظه های ظریف و نکات حسی آن میپردازند و این امر نه تنها در نقاشیهای این دوره، که در اشعار آن هم به وضوح دیده میشود. با همه اینها، دقت و صحت در مشاهدات، تنها به صرف دقت، انجام نمیشود، بلکه هنر رومانتیک، از مراقبه و غور در جهان اطراف حاصل میشود.
تخیل
تخیل، به عنوان عالیترین شکل توانایی ذهن، در این دوره جایگاهی بسیار والا یافت. این امر در تضاد واضحی با مباحثات سنتی و نظریاتی بود که در آنها منطق، از جایگاهی والا برخوردار بود. پیروان سبک رومانتیک تمایل داشتند که تخیل را به عنوان قدرت مطلق شکل دهی و خلاقیت و نزدیکترین توانایی انسان به نیروهای طبیعت و حتی خداوند، معنا و ارایه کنند. این قدرتی پر جنب و جوش و پویا و با کاربردهای متعدد بود، نه بی اراده و منفعل.
تخیل نیروی ذهنی اولیه و اصلی برای خلق هر اثر هنری است و در مقیاس وسیعتر، این نیروی ذهنی به انسانها کمک میکند تا واقعیت را شکل داده و تعریف کنند. به گفته وردورث، ما نه تنها جهان اطراف خود را درک میکنیم، بلکه در بعضی مواقع، آنرا خلق میکنیم. با بهم پیوستن منطق و احساس، که کولریج آنرا با اصطلاح پارادوکسی "درک شهودی، عقلانی" تعریف میکند، تخیل به عنوان نیرویی ستوده شده است که میتواند انسانها را قادر به تطبیق و آشتی دادن تفاوتها و تضادها کرده و به عنوان عامل ترکیب کننده، شناخته شود. تلفیق و در کنار هم قرار دادن متضادها، ایده اصلی و مرکزی رومانتیسم است.در آخر باید گفت که تخیل، به شکلی گریزناپذیر با دو مفهوم مهم دیگر وابسته است. زیرا تخیل نیروی اصلی و توانایی است که ما را قادر میسازد طبیعت را به عنوان سیستمی متشکل از نشانه ها، "بخوانیم" و درک کنیم.
طبیعت
از نظر پیروان رومانتیسم، طبیعت به معنای بسیاری چیزهاست. همانطور که در بالا اشاره شد، در آثار هنری، طبیعت، با ساختاری نشأت گرفته از تخیل الهی و با بیانی شاعرانه و پر رمز و راز، در نقش خودش ظاهر میشود. برای مثال، در سراسر شعر "ترانه خودم" (Song of Myself)، ویتمن (Whitman) (شاعر آمریکایی قرن نوزدهم) به ارایه و توصیف بخشهای پیش پا افتاده طبیعت پرداخته است. مورچه ها، سنگریزه ها و گیاهان جنگلی، همه به عنوان نشانه هایی الهی عنوان شده اند، همچنین او چمنها را به نوعی خط هیروگلیف طبیعی تشبیه کرده است.
در حالی که دیدگاههای خاص نسبت به طبیعت، به عنوان منبع موضوعی و تصویری به کار برده میشد، طبیعت به عنوان پناهگاهی در مقابل ساختارهای مصنوعی جهان متمدن –از جمله زبانهای مصنوعی- شناخته میشد. دیدگاه غالب، طبیعت را به عنوان یک کلیت یکپارچه زیستی و بنیانی قبول دارد. طبیعت، چیزی بنیادی و زیستی عنوان شده است و با دیدگاه علمی یا عقلانی و به عنوان سیستمی با قوانین "مکانیکی" در نظر گرفته نمیشود. در عین حال، رومانتیک ها در آن واحد هم توجه بیشتری به توصیف دقیق پدیده های طبیعی نشان میدهند و هم به تسخیر لحظه های ظریف و نکات حسی آن میپردازند و این امر نه تنها در نقاشیهای این دوره، که در اشعار آن هم به وضوح دیده میشود. با همه اینها، دقت و صحت در مشاهدات، تنها به صرف دقت، انجام نمیشود، بلکه هنر رومانتیک، از مراقبه و غور در جهان اطراف حاصل میشود.
Sunday, August 22, 2010
(چند روز تا روز ایران(روز مثلا قدس
فردای ۱۲ شهریور نباید بگیم مردم نیامدند و رهبران کم کاری کردند ،چون نه ما فعالیتی میکنیم و کروبی هم دعوت کرد ولی هنوز همتی نیست ،شاید این آخرین فرصت برای حضور در خیابان باشد ،حیف است،حیف است حیف است
Subscribe to:
Posts (Atom)